ارزیابی مشکلات روانپزشکی در جانبازان مبتلا به قطع دو طرفه اندام فوقانی

نوع مقاله : پژوهشی اصیل

نویسندگان

چکیده

مقدمه. قطع عضو از دیدگاه توانبخشی نوعی نقص محسوب می‌شود که نتیجه و پیامد آن در فرد، ناتوانی خواهد بود که تحت تأثیر عوامل اجتماعی و نوع فعالیت توانبخشی، کاهش یا افزایش پیدا می‌کند. در صورت عدم ارائه خدمات مناسب و شرایط نامطلوب اجتماعی، ناتوانی فرد به معلولیت می‌انجامد. مواد و روش ها. در این مطالعه مقطعی 103 نفر از جانبازان قطع دو طرفه اندام فوقانی طی یک برنامه متمرکز به مدت سه روز توسط یک نفر متخصص روانپزشکی با تجربه مورد معاینه قرار گرفتند. اطلاعات دموگرافیک هر بیمار شامل جنس، سن، قد، وزن، تاریخ مجروحیت، وضعیت استفاده از پروتز به دقت ثبت شده و سپس معاینه کامل شامل ارزیابی وضعیت ظاهر، وضعیت خلق، وضعیت عاطفه، نوع تکلم، وضعیت ادراک، فرم تفکر و محتوای تفکر، وضعیت حافظه و جهت یابی صورت گرفته و سپس بر اساس IV DSM تشخیص بیماری در چهار محور ثبت شده و نمره عملکردی بیمار از 0 تا 100 توسط روانپزشک تعیین گردید. نتایج. از میان جانبازان ویزیت شده 102 نفر مرد بوده و از زمان مجروحیت این افراد بین 4/2 تا 9/25 سال گذشته بود (میانگین 1/17 سال)؛ میانگین سن جمعیت مورد مطالعه 5/37 سال و محدوده سنی بین 15 تا 82 سال بود. 7/44% از جانبازان دو دست قطع سابقه مراجعه سرپایی به روانپزشک و سه نفر (9/2%) سابقه بستری در بخش‌های روانپزشکی را داشته‌اند؛ 7/41% از جانبازان خلق غیر طبیعی داشته اند که شایعترین آن خلق افسرده (1/29%) بود. عاطفه محدود شده در 16.5% و مختل شدن حافظه کوتاه مدت در 6/45% گزارش شد. در Axis I 52 نفر اختلال روانپزشکی داشته‌اند که شایعترین آنها اختلال خلقی (4/18%) و اختلالات اضطرابی (6/14%) بود. وضعیت عملکردی بیمار توسط براساس محور 5DSM IV نیز نشان داد که تنها 2/42% جانبازان نمره‌ای بین 100-91 کسب کرده‌اند. آنالیز آماری رابطه معنی داری بین وجود اختلال در محور یک DSM IV و سطح قطع اندام نشان نداد (P> 0.05). نتیجه گیری. افسردگی، اضطراب و مشکلات ارتباط فردی و عملکرد روزانه بیمار، این افراد را در معرض طرد اجتماعی، منزوی شدن و بی کاری قرار می دهد. این موضوع نیاز به برنامه ریزی دقیق برای پشتیبانی فیزیکی و روانی از این جانبازان را نشان می دهد.

کلیدواژه‌ها