فراوانی نسبی استئوپروزیس در جانبازان قطع نخاعی و ارتباط آن با میزان مصرف کلسیم غذایی

نوع مقاله : پژوهشی اصیل

نویسندگان

چکیده

اهداف. عدم تحرک در کنار عوامل دیگر در بیماران دارای آسیب نخاعی منجر به استئوپروزیس (پوکی استخوان) می‌شود. این عارضه اندکی بعد از آسیب آغاز می‌گردد. با توجه به شرایط جانبازان قطع نخاعی از نظر تحرک و احتمال آسیب‌های موضعی در این مطالعه قصد داریم تا میزان فراوانی استئوپروزیس در این گروه از بیماران و ارتباط آن با میزان کلسیم دریافتی روزانه و سایر عوامل همراه را بررسی نماییم . روش ها. این مطالعه مقطعی بر روی 27 نفر از جانبازان دارای قطع نخاع در سطوح گردنی یا کمری بستری شده در بیمارستان بقیه ا...«عج» در سال 1382 انجام گرفته است. از کلیه بیماران اطلاعات دموگرافیک، میزان کلسیم رژیم غذایی، عادات زندگی و داروهای مصرفی در ارتباط با استئوپروزیس با استفاده از شرح حال بالینی به‌دست آمد و برای کلیه بیماران سنجش دانسیته استخوانی در نواحی فمورال و لومبار و طبقه‌بندی آن بر اساس معیارهای سازمان بهداشت جهانی انجام گرفت. داده‌های به‌دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS و در نظر گرفتن سطح معنی داری 05/0>p  آنالیز شدند . یافته ها. از 27 بیمار مورد مطالعه 26 نفر مرد و 1 نفر زن؛ در مجموع با میانگین سنی 1/41 سال و 5/4 SD= بود و مدت زمان داشتن ضایعه نخاعی 4 + 1/20 سال بودند. در 1/74 درصد بیماران ناحیه ضایعه در سطوح کمری و در 9/25 درصد در سطوح گردنی قرار داشتند. میانگین T Score فمور در این بیماران 16/2 + 24/2- بود و بر اساس آن 8/14 درصد بیماران استئوپروتیک و 4/70 درصد استئوپنیک بودند. در حالی که میانگین T Score کمری در این بیماران 16/0 + 53/1 بود و بر اساس آن تنها 2/22 درصد بیماران استئوپنیک، 7/3 درصد استئوپروتیک و بقیه نرمال بودند. 9/92 درصد افراد استئوپروتیک و 6/55 درصد افراد استئوپنیک بر اساس سنجش تراکم استخوان فمور دارای مصرف کلـــــــسیم روزانه کمتر از 400 میلی‌گرم در روز بوده‌اند (023/0= p ). با وجود همبستــــگی معنــــی‌دار بین T Score فمور و کمر (001/0= p= 627/0, p )، تقسیم‌بندی افراد برای تشخیص استئوپورز و استئوپنی بر اساس این دو معیار ارتباط آماری معنی‌داری یافت نشد (518/0= p ) . نتیجه گیری. در این مطالعه مشخص شد که در جامعه مورد مطالعه، میزان بروز تغییرات استئوپروزیس بیش از میزان آن در افراد معمول جامعه می‌باشد. این افراد با این‌که به‌خاطر بی‌تحرکی دارای خطر بیشتر ابتلاء به کاهش دانسیته استخوانی هستند، با این حال، رفتارهای تغذیه‌ای متناسب با وضعیت خود ندارند و مشاهده شد که افراد دارای تغییرات پیشرفته‌تر کاهش دانسیته استخوانی در عین حال دارای مصرف کمتر کلسیم روزانه نیز بوده‌اند. به‌دلیل وضعیت خاص بی‌تحرکی و کاهش دانسیته استخوانی این بیماران و از آنجا که به دلیل شکستگی‌های کوچک قبلی رخ داده در مهره‌های کمری دانسیتومتری استخوان در این ناحیه میزان تراکم استخوانی را به‌صورت کاذب بیش از حد نشان خواهد داد، به‌نظر می‌رسد، در این دسته از بیماران استفاده از دانسیتومتری فمور و تشخیص بر اساس آن روش مناسب‌تری باشد . 

کلیدواژه‌ها